چرا نام امروز را اربعین حسینی نامیدند؟

شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال‌هجری است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع‌) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت ‌مستحب است و آن زیارت اربعین است‌. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده ‌است.‌

در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم ‌این ماه بود که حرم محترم امام حسین(ع) از شام به مدینه آمدند. (نزهة‌الزاهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 154) به هر روی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.

اربعین امام حسین (ع)

علت بزرگداشت اربعین چیست‌؟ مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع‌) است‌.
اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است‌.
نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.

دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت کند. شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعین‌کرده و نوشته است‌: این روزی است که حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد کربلا شد.

کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌.

روابط حسنه و رعایت حقوق دیگران در قرآن

در جامعه اسلامی حقوق و منافع همه افراد محترم است و کسی حق تعدی و تجاوزبه مال و جان آبروی دیگران را ندارد. قرآن کریم نسبت به این مسائل نیزساکت نمانده و درمواضع مختلف احکام و دستوراتی را بمنظوربهبود و اصلاح چنین روابطی میان مردم صادر کرده است. در حالی که می دانیم این گونه روابط در جامعه جاهلی قبل از اسلام بسیار وخیم و ناروا بوده است، که اینک مجال صحبت ازآنها نیست.

قرآن مجید در آیه مبارکه 10 سوره حجرات مؤمنین را برادر یکدیگر خوانده و می فرماید: «إنما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم. . . ». تعبیر به «برادر» محتوای نیکویی دارد، که در صورت تحقق آن بین افراد جامعه آثار مطلوبی به ارمغان می آورد، که حداقل آن، بوجود آمدن صلح و سازگاری میان آنان است، نه اینکه بر سر مسائل گوناگون همیشه در جنگ و نزاع باشند.

در آیات متعدد دیگر این سوره، به روشنی حفظ حرمت و کرامت انسان ها به چشم می خورد. قرآن کریم با مشاهده برخی ناهنجاری های رفتاری دربین مسلمانان، که ظاهراً تداوم نابسامانی های عصر جاهلی است، وارد صحنه شده و به اصلاح این مشکلات می پردازد. مثلاً در آیه «یا أیها الذین آمنوا لا یسخَر قومٌ من قومٍ عَسی أن یکونوا خیراً منهم. . . » (حجرات، 11)، مردم را از مسخره کردن یکدیگر منع می کند، چرا که اصل حفظ کرامت و شخصیت انسانی که از اصول اساسی مکتب قرآن است، این تحقیر و هتک حرمت را بر نمی تابد.

نهی قاطعانه دیگر خداوند در این آیه متوجه عیب جویی و لقب ناپسند دادن به یکدیگر است؛ «. . . و لا تلمِزوا انفسکم و لا تنابَزوا بالألقاب. . . ». این گونه رفتار نیز منافی با شخصیت انسان ها و تکریم آنهاست، و مسلماً قرآن کریم در این مورد نیز سکوت نکرده و از مقام منیع انسانیت دفاع می نماید.در آیه بعد امور ناپسند دیگری مورد توجه قرار گرفته و از آنها نهی شده است: «یا أیها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظنّ إنّ بعضَ الظنّ إثمٌ ولا تجسّسوا ولا یغتب بعضُکم بعضاً. . . ». (حجرات، 12)

در اینجا قرآن کریم مسلمانان را به رعایت حقوق دیگران و حفظ آبرو و شخصیت آنان ملزم می کند؛ چیزهایی که هر کس دوست دارد در حق خود او نیز رعایت شود. به بیان صاحب تفسیر نمونه «. . . سرمایه بزرگ انسان در زندگی، حیثیت و آبرو و شخصیت اوست و هر چیز آنرا به خطر بیندازد، مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهم تر محسوب می شود. »

از آیات جالب توجه دیگر قرآن در این زمینه، آیه 10 سوره مجادله می باشد که نمودارعنایت تام خداوند نسبت به بزرگداشت و احترام به همنوعان خویش است. دراین آیه می خوانیم: «یا أیها الذین آمنوا إذا قیل لکم تفسّحوا فی المجالس فافسَحوا یفسحِ الله لکم و إذا قیل انشُزوا فانشُزوا. . . والله بما تعملون خبیرٌ».

قرآن کریم و تکریم زنان

احیای کرامت و شخصیت زنان از امتیازات شاخص دین اسلام می باشد. در جامعه ای که جهل سراپای آن را فراگرفته بود، و در آن دختران زنده به گور می شدند و به زنان به دیده برده ومتاع هوسرانی مردان نگریسته می شد، خاتم المرسلین، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) مبعوث شده و ارزش های از دست رفته را به جامعه برمی گرداند؛ دست دختر بزرگوار خویش را می بوسد و یا در وصف مقام بلند مادر می فرماید: «بهشت زیر پای مادران است».

همچنین احکامی که تحت موضوع ازدواج و حقوق زنان در اسلام مطرح می باشد به روشنی بیانگر اختلاف نگرش آیین جدید با دوران قبل از آن است. در آیات متعددی از قرآن مجید نیز این ارزش گذاری و تکریم نسبت به زنان به چشم می خورد. مثلاً آیاتی که به مردان و زنان به یک چشم نگریسته و بین آنها در رسیدن به فلاح و سعادت فرقی نمی گذارد. از این جمله به ذکر یک آیه بسنده می کنیم: «و من یعمل من الصالحات من ذَکر أو أنثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّه و لا یظلمون نقیراً» (نساء، 124).

خداوند در این کریمه، شرط ورود به بهشت و سعادت همیشگی را در دو چیز خلاصه می فرماید؛ یکی انجام اعمال صالح و دیگری ایمان به خدا و روز جزا؛ نه مرد یا زن بودن. و در واقع ذکر عبارت «من ذکر أو أنثی» به نوعی تأکید بر همین مطلب است که جنسیت انسانها در بهشتی یا دوزخی شدنشان تأثیری ندارد.

از دیگر آیات مرتبط با این موضوع، می توان به شریفه «یا أیها الذین آمنوا لا یحلّ لکم أن ترثوا النساء کَرهاً. . . و عاشروهنّ بالمعروف. . . » (نساء، 19)، اشاره نمود. یکی از ناهنجاری دوران جاهلیت که اسلام عزیز به مخالفت با آن قیام نمود، این بود که زنان نمی توانستند ارث ببرند؛ اما در این آیه ارث حق مسلمی برای زن درنظر گرفته شده و تعدی به این حق توسط مردان تحریم گردیده است. در ادامه آیه با تعبیر زیبا و پر محتوای «وعاشروهنّ بالمعروف» فرمان به رفتار پسندیده و شایسته با زنان و رعایت حقوق آنها می کند.

همچنین در دستورالعملی دیگر که بیانگر احترام به حقوق زنان است می فرماید: «. . . للرّجال نصیبٌ مما اکتسبوا و للنّساء نصیبٌ مما اکتسبنَ. . . » (نساء، 32). به این معنی که همان طور که مردان می توانند از تلاش و کسب خود بهره مند شوند، زنان نیز حق این بهره برداری را دارند و از این جهت فرقی بین آنها نیست. همچنین است در تعبیر پر معنای «. . . و أتوا النساءَ صدُقاتهنّ نحلةً. . . » (نساء، 4). در اینجا نیز مقابله قاطعانه اسلام (قرآن) با قانون رایج دیگر عهد جاهلیت به وضوح نمایان است. زیرا پیش ازاسلام زن از مهریه خود بهره ای نمی برد و به دیگران تعلق می گرفت. در همه این آیات شریفه و آیات متعدد دیگربه خوبی می توان تکریم و ارزش گذاری نسبت به مقام و جایگاه زن را احساس نمود؛ مقامی که در نزد انسان های جاهل و دور از مکتب قرآن پذیرفته نیست.

قرآن کریم و تکریم والدین

در اسلام آنقدر که به احترام و تکریم پدر و مادر توصیه و سفارش شده، نسبت به دیگران توصیه نشده است و آثار مطلوب و بزرگی که در پی این احترام و قدردانی نصیب انسان می شود برکسی پوشیده نیست و از آن اموری است که در نزد خدای حسابگر، جایگاه عظیمی دارد.

قرآن شریف نیز در آیات قابل توجهی مانند: 83 بقره، 36 نساء، 151 انعام، 23 شعراء، 14 لقمان و. . . سخن از والدین و احسان و نیکی در حق آنها را به میان می آورد. و البته حق هم همین است که قرآن کریم نسبت به پدر و مادری که از ابتدای تولد فرزند زحمت ها و مشقت هایی را متحمل شده اند، این گونه عنایت داشته باشد و امر به احسان و تکریم آن دو بزرگوار را بعد از دعوت به توحید و یکتا پرستی خدای جلّ و اعلی قرار دهد.

در آیه 36 سوره نساء می خوانیم: «واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین إحساناً. . . ».اهمیت احترام و نیکی به پدر و مادر در این آیه و آیات مشابه دیگر به بهترین وجه ممکن نمودار شده و بیان می شود که پس از دستور به عبودیت و یگانه پرستی، آنچه که در مرتبه بعد قرار می گیرد و اولویت دارد، احسان و تکریم مقام بلند پدر و مادراست؛ قابل توجه اینکه این سیاق در چند جای دیگر قرآن کریم نیز تکرار شده و به همین آیه بسنده نمی شود. بیان زیبای دیگر قرآن در این مورد آیه کریمه «وقَضی ربُّک أن لا تعبدوا إلا إیاه و بالوالدین إحساناً إمّا یبلغنّ عندک الکِبَر أحدهما أو کلاهما فلا تقل لهما أفّ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریماً» (إسراء، 23).

باز هم سخن از توحید و بلافاصله پس از آن امر به تواضع و احسان و تجلیل از والدین و کمک به آنها در امور زندگی و نهی از رنجش و آزار آنان، حتی با کوچکترین کلام نا مناسب است. بلکه باید با نرمی و کلامی نیکو و مؤدبانه با آنان سخن گوید؛ (قولاً کریماً). و این کمترین خدمتی است که فرزند می تواند در حق پدر و مادری که او را از کودکی تربیت و رشد داده اند و به بلوغ رسانده اند انجام دهد؛ (کما ربّیانی صغیراً). همچنین است درذکر اوصاف حضرت یحیی (علیه السلام) که یکی از آنها نیکویی و تعزیز والدین خود می باشد: «و حَناناً من لدنّا و زکوةً و کان تقیاً * و بَرّاً بوالدیه و لم یکن جبّاراً عصیاً» (مریم، 13و14).

اما به طور مسلم زحمتی که مادر، به خصوص در ایام کودکی در قبال فرزندان خود متحمل می شود نسبت به پدر بیشتر است، و این زحمت و مشقت بیشتر، تکریم و احترام بیشتری را می طلبد؛ چنانکه در روایات متعدد نسبت به احترام به مادر سفارش های ویژه ای شده است. قرآن کریم نیز به این مسئله توجه نموده و می فرماید: «و وصّینا الإنسان بوالدیه حملته أمُّه وَهناً علی وَهن و فصاله فی عامین أن اشکر لی و لوالدیک إلی المصیر». (لقمان، 14). این آیه به مشقت های مادر هنگام بارداری و پس از آن اشاره کرده و آن را جداگانه ذکر می کند، تا انسان را به یاد گذشته خویش بیندازد و از این طریق بیشتر قدردان زحمتها و رنجهای مادرش باشد.