عاشورا

در «مجمع البحرین» آمده است: «عاشورا یک اسم اسلامی است» آنچه پیش از به شهادت رسیدن حضرت امام حسین علیه السلام بود این بود که هم پیامبر اسلام(ص) و هم حضرت علی علیه السلام شهادت امام حسین علیه السلام را در کربلا پیشگویی کرده بودند و حتی امام حسین علیه السلام نیز شهادت خود را پیشگویی کرده بود و به برخی از پیامبران پیشین هم شهادت آن حضرت وحی شده بود. ولی پیش از اسلام دهم محرم را عاشورا نمیگفتند. ولی پس از آنکه حضرت امام حسین علیه السلام در کربلا به شهادت رسید، آن روز در میان مردم به روز عاشورا معروف گردید و شیعیان علی علیه السلام آن روز را روز عزا و عزاداری قرار دادند و در مقابل آنان بنی امیه و پیروانشان آن روز را روز جشن و سرور قرار دادند و به تدریج دشمنان شیعه درباره عاشورا احادیثی ساختند تا آن روز را با فضیلت نشان بدهند در حالی که آن روز، روز غم و اندوه است و روز مصیبت و نکبت است، روزی است که بهترین انسان را کشته‏اند، جگر رسول خدا را پاره کرده‏اند و زنان و کودکان پیامبر را به اسارت برده‏اند، آیا اینگونه روز میتواند روز مبارکی باشد؟! شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان میگوید: روز دهم ماه محرم روز شهادت امام حسین است، روز مصیبت و حزن ائمه اطهار و شیعیان آنان است و شایسته است که شیعیان در این روز مشغول کارهای دنیوی نگردند و مشغول گریه و نوحه باشند و زیارت عاشورا بخوانند.

 

درس عاشورا ۳

عاشورا و آزادگی

بحث بسیار مهم دیگری که از پیام های بزرگ پدیده عاشورا است، بحث آزادی افراد در انتخاب و تصمیم گیری است. آنجا که امام(ع) در شب عاشورا تمام یارانش را جمع کرد و به ایشان فرمود: «من تکلیف دارم و این دشمنان با من سروکار دارند و اگر شما هم بمانید،کشته خواهید شد. هیچ تکلیفی بر شما نیست» و چراغ ها را خاموش می کند و می فرماید: «هر کس که می خواهد از همین راه که آمده است، بازگردد.» آیا شما آزادی عمل و اختیاری بیش از این در طول تاریخ سراغ دارید؟ وقتی که امام(ع) می فرماید: «من بیعت خودم را از شما برمی دارم.» یعنی از آنچه که خود ایشان صاحب حق و اختیار است هم کوتاه می آید و از حق خودش نیز می گذرد. فقط به این دلیل که به اصل آزادمنشی و آزادی در تصمیم گیری و تفکر افراد احترام می گذارد. امام(ع) با این کار قصد داشت فقط افرادی را در کنار خود نگه دارد که به اهمیت موضوع و باطن اعمال ایشان آگاهی داشتند و نه از روی جهل و یا اجبار در کنارامام(ع) مانده بودند. به همین دلیل فرمودند: «آن تعداد معدود افرادی که با من هستند، باید از آگاه ترین انسان ها باشند.» افرادی که عقیده کامل داشتند که امام(ع) برای رضای خداوند و اجرای تصمیم الهی دست به این کار زده است نه از روی قدرت طلبی و حرص دنیوی.

 

درس عاشورا ۲

۲-عاشورا و امید

امام حسین(ع) در آن شرایط سنگین قبل از شهادتش، خانواده اش را جمع می کند و به ایشان می فرماید: «برای سختی ها و مشکلات آماده باشید و مطمئن باشید که خداوند، شر دشمنان را از شما دور می کند.» امام(ع) با اینکه می داند چه شرایط سختی در انتظار خانواده اش است آنها را برای چنین مصایبی آماده می کند و به عنوان بزرگ ترین خانواده،اعضای خانواده اش را متوجه رحمت و عنایت خداوند می کند و اینکه همه چیز در اراده خداوند است. این یک پیام خانوادگی دارد برای تمام کسانی که در زندگی با مشکلاتی رو به رو می شوند و به سرعت دچار افت روحیه می شوند یا عنان اختیار از کف می دهند. امام(ع) در سخت ترین شرایط به خانواده اش روحیه می دهد و زمانی که حضرت زینب(س) بی تابی می کند، امام(ع) دست روی سینه خواهرش می گذارد و می فرماید: «مبادا شیطان صبر و شکیبایی تو را از بین ببرد». اینها همه درس هایی است که ما ازاین واقعه عاشورا می گیریم و می توانیم در زندگی، از آنها استفاده کنیم.

 

درس عاشورا ۱

۱-عاشورا و انسانیت یکی از ماندگارترین پیام های عاشورا که برای تمام بشریت در طول تاریخ،چه مسلمان و چه غیرمسلمان،آموزنده و زندگی سازاست،این جمله امام(ع) است که فرمودند: «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.» امام(ع) در این جمله به این نکته اشاره می کند که انسانیت یک ملاک بسیار ارزشمند است که جدای از هر دین و مسلک که انسان ها از آن پیروی می کنند و مؤمن به خداوند که یا کافر هستند، یک گوهر درونی در وجود تمام آنهاست که به نام انسانیت که اگر هر فرد به آن مراجعه کند، می تواند راه درست و حقیقت را پیدا کند و حق و ناحق را به واسطه همین گوهر درونی تا حدود زیادی تشخیص دهد. در جای دیگرایشان فرمودند: «دین لغلغه دهان شما نباشد.» یعنی به مسایل دین به صورت ظاهری نگاه نکنید بلکه تلاش کنید تا آن را در زندگی خود متبلور و متجلی کنید. نمود حضور دین در زندگی ایشان،بزرگی روح، عزت و کرامت انسانی، به اسارت نگرفتن روح انسان در دام خواهش ها و وسوسه ها و تسلیم نشدن در برابر آنچه انسانیت و روح انسانی را ذلیل می کند، خواهد بود. به همین دلیل است که امام(ع) می فرماید: «مرگ در مسیر عزت،حیات جاودان است.»

 

شهادت امام حسین (ع)

امام حسین(ع) از همان ابتدا بیعت با یزید را نپذیرفت. یزید نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین پسر علی موافق راه و روش حکومت هم عصر خود نبود. بنابراین حاضر به بیعت کردن با یزید نشد و با خانواده خود برای حج از مدینه به مکه رفت. در این هنگام عده‌ای از مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه‌هایی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز که مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاده بود، خود مراسم حج تمتع را به عمره تبدیل کرد و بطرف کوفه حرکت نمود. ابتدا شماری از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند؛ اما با ورود عبیدالله بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و خبر آورده بود که حسین مراسم حج را نیمه کاره گذاشته و قاضی شریح فتوای قتل او را داده‌است و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را ترک کنند تا بلکه حسین را از ترک حج و آمدن به کوفه منصرف کرده و مانع بیعت مردم کوفه با وی شوند، مردم کوفه بیعت خود را از حسین پسرعلی پس گرفتند و به مخالفت با حسین پسر علی روی آوردند. او سرانجام در روز دهم محرم سال شصت و یکم هجری قمری (برابر بیست و یکم مهرماه سال ۵۹خورشیدی) به همراه ۷۲تن از یارانش کشته‌شدند. شیعیان همه سال سالروز کشته شدن حسین را با مراسم مذهبی و عزاداری پاس می‌دارند.